عیسی همواره در بین مردم به ارشاد می پرداخت و می گفت؛ من به میان شما آمدم تا برخی از امور را برای شما توضیح دهم. او همواره مردم را به خداشناسی و عدالت دعوت می کرد. او سعی می کرد تا آنان را از منجلاب گمراهی و لجنزار مفاسد رها سازد.
در این بین رجال یهود دریافتند که سِیلی مهیب و بنیادکن آنان را تهدید می کند و حیات و حیثیت آنها رو به نابودی است. اکنون عیسی است که شهوترانی و خوش گذرانی ایشان را نکوهش می کند و به زر اندوزی و دنیاپرستی آنها معترض است، لذا تصمیم گرفتند که با شدت به مخالفت با او بپردازند و او را تکذیب کنند.
اما عیسی به دشمنی سران قوم اعتنایی نکرد و به آنان توجهی نشان نداد بلکه در راه حق استوار ماند و بر دعوت صحیح خود اصرار نمود. عیسی در دهکده ها سِیر می کرد و با ارشاد مردم افکار روحانیون یهودا را مردود و به گفتار آنان اعتراض می کرد.
از جمله اندرزهای عیسی بن مریم؛ (ای مردمان بد سیرت و زشت کردار، بدانید که امر خداوند آنگونه که شما می خواهید، نیست. شما برای مرگ آفریده شدید و برای خرابی و ویرانی آباد می کنید و آنچه را که جمع می کنید برای وارثان خود می گذارید. موسی از شما خواست که قسم دروغ نخورید و من از شما می خواهم که قسم راست
[324]
نخورید. ای قوم، من شما را به خوردن سبزی های بیابان و نان جوینی دعوت می کنم. از خوردن نان گندم بپرهیزید زیرا می ترسم نتوانید شکر آن را به جای آورید. از پر خوری بپرهیزید تا چهره ای شاداب و زیبا داشته باشید. من عیسی، بنده خدا مردگان را زنده می گردانم و امراضی مانند کوری و پیسی را شفا می بخشم. اما هنوز نتوانستم حماقت افراد را اصلاح کنم.)(1)
از او پرسیدند: احمق کیست؟ فرمود؛ کسی که به خود مغرور است و همه فضایل را در جهت خوبی و سود خود می بیند. همواره زیبایی ها را ببینید. از عیسی بن مریم می پرسیدند؛ چرا برای خود خانه ای بنا نمی کنی؟ می فرمود؛ بناهای پوسیده و از بین رفته پیشینیان، ما را بس است.